Mo Jahan




از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم
یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم

با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم
گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم

تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی
تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی

آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی
دل سودا زده ام را به حبیبم دادی

بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی
داروی کشتن من یاد طبیبم دادی

چون نکو می نگرم شمع تو، پروانه توئی
حرم و دیر توئی کعبه و بتخانه توئی

راز شیرینی این عالم افسانه توئی
لب دلدار توئی، طرّه جانان توئی

#عماد_خراسانی



چنان مستم چنان مستم من امروز

که از چنبر برون جستم من امروز


چنان چیزی که در خاطر نیابد

چنانستم چنانستم من امروز


به جان با آسمان عشق رفتم

به صورت گر در این پستم من امروز


گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل

برون رو کز تو وارستم من امروز


بشوی ای عقل دست خویش از من

که در مجنون بپیوستم من امروز


#مولوی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

هاشم افسریان خاطرات و شعر ها متافیزیک Amanda Lov3 Janae نوشتن فصل باران Chris Christina feretik